در نهایت مساله توجه به خود است. یعنی توجه به آنچه احساس میشود، چشیدن هر لحظه بدون انتظار و درخواست. هر بار برای جستوجوی چیزی تحت فشار قرار میگیریم، از خوشبختی خود یا خوشبختی پایدار دور شدهایم.
در حقیقت آنچه اطمینان میبخشد، سلامتی، بیعیب بودن یا متعادل بودن نیست. وضعیت ما هرچه باشد، بیمار، سالم، یا اسیر یک عادت، همیشه میتوانیم برای چند لحظه هم که شده عمق نورانی وجود خود را ببینیم.
من وقتی با مرگ دست به گریبان بودم، از حالاتی گذشتم که با هر آنچه در پیرامونم بود احساس یگانگی و اتحاد کامل میکردم و خود را با دنیای خارج یکی میدیدم. احساس نمیکردم گم شدهام یا حل شدهام، برعکس احساس میکردم، بالاخره خودم را یافتهام. با همه چیز احساس خودمانی بودن میکردم، خودمانی بودنی که قبلا هرگز نمیشناختم.